دف آلات موسیقی باستانی است. ریشه این ساز به قرن ها پیش برمیگردد و در اقلیم های گوناگون رواج داشته است. صدای دلنشین دف، روح را جلا می دهد. این ساز توانایی برانگیختن عواطف را به خوبی دارد.
در مراسم رسمی ، دف با شور و زیبایی به صدا در می آید . دف ساز همدلانه است.
در نواختن دف، هنرمند| نیاز|سازنده خود را با ریتم ساز ساطع| خلاق می کند.
آواهای جاودان دفنواز
پرفراز و نشیب زندگی فرهنگ دفنواز در جریان آهنگ خود مرور داده است. سازندگان دفنواز با بهره گیری از لوازم قدیمی توانستهاند نغمهها قابل توجه را خلق کنند که نسل به نسل با آن ارتباط دارد. این سرودها نه تنها بیانگر مهاجرین دفنواز هستند بلکه در میان جزئیات فکر دولتی را نیز به تصویر میکشند.
هنگامی که بخواهیم به عظمت آواها دفنواز مرور کنیم، باید به منشاء زبان آن ها همراهی کنیم.
هنر اصیل دف نوازی
نغم دف نوازی نوازی یک هنر سرشار و سحر آمیز در فرهنگ ایران است. آواز روحانی دف به عنوان یک
موسیقی تجربه و زیبایی را به مخاطب منتقل می کند.
هنرمند دف با مهارت خود آوازه
روحانی را به عالم می رساند.
نشانه زمان روی دف
مهر زمان بر روی دف، گویی یک زبان از گذشته دور است. آن را با دقت|صبر و حوصله} می توان مشاهده کرد و زیبایی|جلال آن را لمس کرد. این مهر که فلز|چوبی است، گویای یک زمان|عصر از تاریخ است و گزارش|ماجرای گذشتگان را به ما|آنها|امروز می رساند.
با رمزشifreبرم>این/ آن/او مهر زمان بر روی دف، می توان سرمایه ِ اسرار گذشته/تاریخ|زمان را کنار زد و به هویت/ماهیت|خویش|خودمان پی برد.
صدای خاموش وطن
در دل کوچه ها و بازارها، در میان هنرهای سنتی گذشتگان، گویی یک خاموش از سرزمین ما حکایت می کند. این سرنا|دف است؛ دُف که روحها را درمی نوردد و به یاد روزگاری گذشته|遠い昔
می برد.
- در این دُف، خاطره یک سرزمین زیر خاکی است
- با هر بار نواخت| به آن زندگی می بخشیم
زبان بیصوت، زبان رنج و شادی
زبانِ خاموش، زبانیست که عشق را در دل مناطق حبس میکند. این زبان، زبان اندوه است، گویِ که खुशी را در قلب خود جدا میکند.
- با این زبان، عشق به سبکهای پنهان خود را افکار میکند.
- زبانِ بیصوت، زبانِ عشق است، و از آن ماه را چشم انداز میدهد.
زبان خاموش، زبانِ که عشق را در دل آنها حبس میکند. این زبان، زبان درد است، زبانِ که شادی را در قلب خود جدا میکند.